نمی خواستم چیزی بنویسم اما دیدم خاطرات رو باید نوشت!

من تا ?? حرداد دانشگاه بودم تو دانشگاه همه سبز پوش و دستبند سبز به دست!

به شیراز اومدم ? روز آخر همه در شیراز شاد و سبز در خیابونا قدم می زدن تا شنبه صبح که گندکاری این دولت معلوم شد!

خیابونای آروم جاشون رو به موتور سوارای نعره زن و چماق به دست احمدی نژاد داد وخیابون ارم و ملا صدرا جاشو به دانشجوها و پیرو جون معترض داد با شعار مرگبر دیکتاتور .نصرو من الله وفتحا" قریب مرگبر ای دولت مردم فریب .احمدی بیچاره یدونه رای نداره و...

تا ?? خرداد این بود اما روز دوشنبه ?? خرداد شعار مردم شیراز محکمتر و عصبی تر از سکوت دولت مردا و خس و خاشاک خطاب شدنشون ادامه داشت که لباس شخصی ها و گارد ویژه به جون ملت افتادن و به زن و بچه و دختر و پیرو جون رحم نکردن خودم سرم از ? ناحیه شکست دستم بعد از یک هفته کبوده هنوز کمرم همینطور...

اما بعد از فرمایشات آقا دیکتاتور بزرگ فرمان قتل مردم رسمی شد از اون به بعد شیراز حکومت نظامی و مردم خشمگینتر و متنفر تر از همیشه با نگاهشون داد میزنن خامنه ای حیا کن رهبری و رها کن و مرگبر دیکتاتور و مرگبر این دولت مردم فریب

من از طرف خودم و تمام همشهریام به خانواده ندا آقاسلطان و تمام شهیدان راه جمهوریت و آزادی تسلیت می گم. عزیزان یادتون همیشه زنده هست تو دلامون!!!

به امید ایرانی آزاد و به دور از چماق به دست